1398/09/07

امروز رو به عنوان آخرینش ثبت میکنم .

آخرین بازی گوشی هام .

امروز نگاه گردم و گفتم:

" دیگه از همتون خسته شدم "

راستم گفتم .

میخوام دوباره برم تو دنیایی که فقط خودمم .

میخوام خودم باشم و خودم و خودم .

تمام سلولهام از بیرحمی درد میکنن .

خستم 

دوست دارم تموم شه این بازی و کثیف

برم و دیگه نبینمشون .

سرم!

داره میترکه

کاش هیچوقت من وجود نداشتم !

کاش.

 

تا زمانی که جهان را قفسم می دانم

هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم

 

گریه ام باعث خرسندی دنیاست چو ابر

همه خندان لب و شادند که من گریانم

 

حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشت

بوی پیراهن یوسف بدهد دستانم

 

زندگی مثل حصاری ز غم و دلتنگی است

مرگ ای کاش رهایم کند از زندانم

 

بیت آشفته ایَم در غزلی ناموزون

میل دارم که ردیفی بدهد پایانم

سجاد سامانی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها