خیلی اوضاع یجوریه نمیفهمم. از یه طرف دوست دارم هرچه زودتر تموم بشه این اوضاع مزخرف و از ی طرف دوست دارم ب دیرترین شکل ممکن بگذره تا بتونم بیشتر بخونم .

چند روز پیش کلاسا تموم شد ۶غروب بود اومدم بزنگم بیان دنبالم یادم اومد ک باید پیاده برم و از بخت بد دیر یادم افتاد و بچه های هم مسیر رفته بودن .

هوا خیلی سرد بود .سوز عجیبی داشت .خواستم زنگ بزنم ب آژانس و بعد خریت محض کردم و ب سرم زد پیاده برم حال و هوام عوض بشه .

رسیدم سر کوچه زیاد شلوغ نبود زیاد تو حال خودم نبودم . سرم رو بالا گرفتم دیدمش . ب معنای واقعی خشکم زد . هرکسی و هر چیزیو انتظار داشتم ببینم الا اون اونم این وقت روز تو شهرمون .

چند لحظه چشمامو بستم فکر کردم .مث دیوونه ها وسط پیاده رو تو یکی از بلوار های پر تردد شهر ایستاده بودم .  چشمامو ک باز کردم دیدم داره میاد طرفم .حدسم درست بود دوباره  ب خاطر من اومده بود و در اون حین بدترین تصمیم ممکن  رو گرفتم و نمیدونم با خودم چی فکر کردم فقط برگشتم و ب جهت مخالف   دویدم .صداشو شنیدم.چند بار صدام زد . و باز ب رفتن خودم ادامه دادم . احساس کردم نباشه . ب جهت مخالف خیابون رفتم و از اون سمت رفتم ب طرف خونه .مچمو گرفت

مجبور شدم با خودش تا خونه برم .

حرف زد حرف زد و حرف زد .

و من بیشترشو نمیفهمیدم و ب این فکر میکردم چرا الان باید تو ماشینش نشسته باشم وقتی  این کسیه ک لحظه ب لحظه  ازش فراری ام 

حتی احساس کردم فشارم افتاده .حرفاش مهم بود! شاید نبود!

نمیدونم هرچی بود باعث شد اخر ک رسوندم گفتم بهش .دوباره بدون مقدمه بدون فکر و تامل بدون هیچ حسی .فقط مستقیمو نگاه میکردم گفتم ک دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت اونم در کمال بیشعوری جواب داد ک هر وقت هرجا که بخوام میرم هر وقتم خواستم میام 

اونموقع ب معنای واقعی میخواستم دست بزارم رو گلوش و خفش کنم .


جدا از اون موضوع . الان وقتیه ک از خودم بیزارم . دوست دارم از این خلا بیام بیرون . نمیدونم چمه واقعا . اگه اون چیزی ک میخوام نشه ممکنه خودم رو برای همیشه از بین ببرم؟! این چیزیه ک الان چند وقتیه تو سرمه . متنفر میشم اگه به اون چیزی ک هدفمه نرسم .نمیدونم .هرچه تلاشمو بیشتر میکنم احساس میکنم داره کمتر میشه 

دوست دارم مث فیلما یکی بیاد مغزمو بپوه و خلاص:)) خوبه زیاد اهل فیلم نیستم:)) ای خدا . خب سخته واقعا از همه چیت بگذری و اخر اونی نشه ک میخوای اه .

امیدوارم خدا خودش کمکم کنه و دلش شاید ب حول من نسوزه ب حال دلدپدر و مادرم بسوزه ک خدا میدونه چجوری دارن برام زحمت میکشن 

خدایا خودت منو اهل کن ‍♀️


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها